زین پس به جای واژگان غریب و ناموزون....
بغل :بَقَ بالا :بال عزیز:اَدَ مرسی:سی خب:خ کلاه :لا سلما :مَما حمام :حَمَ به به خوشمزه ...غذا ....عمو .....عمه ....شیر:اَمَ کاش میشد موقع گفتن مرسی هاش ازش فیلم گرفت سرش رو خم میکنه دندوناش رو نشون میده و میخنده و کمرش هم کج میکنه و چشماش رو میبنده و میگه :سی! میخواد ازش بگیری میخواد چیزی بهش بدی مدام میگه سی! سلما دختر خوبی باش خب؟جواب میرسد خ هر چی اَمَ بهش میدی اون دستش هم دراز میکنه و میگه دادا؟ خدایی هر چی هم بررای داداشش بگیره بهش میده عاشق شکلات کاکائویی هر وقت در یخچال باز میشه میخواد ماهم از اون ریزهاش براش گرفتیم که اگه...
نویسنده :
مامان
10:09
قدم
دخترنازم درسن یک سال و یک ماه و 23 روزگی گامهای استوارش را در مسیر زندگی آغاز نمود مهربانا.... قدمهایش را به تو میسپارم
نویسنده :
مامان
1:00